تاریخ : يکشنبه 11 خرداد 1404
کد 1519

اهدای عضو اهدای زندگی

و این ها ، بی صدا و بی ادعا قهرمان شدند؛ همانهایی که پایانشان، آغاز زندگی های دیگری شد.
 
همه چیزبرایم سیاه و سفید است نه رنگیست نه هوای تازه ای و نه حتی نفسی از سر امید دراین بین فقط یک کورسوی نور یک راه مانده آن هم اگر تو بخواهی.

نفسی از سر آسودگی می کشم و با همه ی وجود  تابش نور زندگی  را روی صورتم حس می کنم انگار تازه دارم  رنگ ها و نقش و نگار زندگی را می بینم و به این فکر می کنم که خدا اینگونه زندگی را در دستانم قرار داد؛ تو سرراهم قرار گرفتی تا  بخشنده ی آن چیزی باشند که نامش حیات دوباره است. به زندگی فکر می کنم حالا دیگر به زندگی فکر می کنم .
 
تو خواستی و در تنها راه زندگی من قدم گذاشتی  و با قلب غمگین ات بزرگترین نعمت خدا را به من برگرداندی تو سیاهی و تاریکی مطلق زندگی و رنج من را رنگی به  سفیدی مهر زدی و نخواستی تا همانند تو قلب مادرم پدرم یا خواهر و برادرم  از فراقی ناخواسته غمگین گردد.تو نام و یاد عزیزات  را به عشق گره زدی تا یاد او تا زمانی که نفس می کشم درجسم و روح  من زنده بماند و تا دنیا بر مدار مهربانی و عشق می گردد از گرد فراموشی مرگ در امان باشد چونکه  هرکه شود صید عشق، کی شود او صید مرگ

دل نوشته زهرا آقایی کارشناس روابط عمومی بیمارستان امام رضا(ع) تبریز